دوران دبیرستان را بر خلاف اصرار یکی از آشنایان در یک مدرسه شاهد مشغول تحصیل شدم ،

او می گفت آنجا بین شما و آنها (دختران شهدا) فرق می گذارند...

می گفت دختران شهدا چون زود پدر را از دست داده اند، افسرده اند و چند ماه آنجا بمانی افسردگیت رد خور ندارد...

می گفت آنها خود را برای ما می گیرند و ارث پدرانشان را از ما می خواهند...

حقیقت را بخواهید اینقدر در گوشم خوانده بودند که روزهای نخست با هول و هراس به مدرسه می رفتم انگار مدام زیر نظرم و همه حرکاتم مورد ارزیابی ست...

چند ماه گذاشت...

« خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ می کنند... هدف دار در جامعه حاضرشده اند.»

«خواهرم: زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.»

«ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تا سرخی خون من.»

«مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.»

«از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که حجاب خون بهای شهیدان است.»

«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا می کشاند.»

«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهد شد.»

«به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.»

«تو ای خواهرم... حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است.»

«خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»

«یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.»

«خواهرم: هم چون زینب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت کن.»

«از تمامی خواهرانم می خواهم که با حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»

«خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.»

«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.»

«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.»

«حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.»

«و تو ای خواهر دینی ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است.»